تولد
عذرخواهی
سلام خانومم سلام خوشگلم ببخشید مامانی که انقد دیر دارم برات مینویسم وقتی تو دلم بودی حالم خیلی بد شد و 2 بار رفتم بیمارستان و ویارای شدید پیدا کردم و اکثرا خونه مامانی بودم و نشد برات بنویسم دوست دارم تا اونجایی که میتونم خاطرات تولدتو بنویسم و خاطرات بزرگ شدنتو
نویسنده :
خانومی
1:40
38 هفتگی و نزدیک شدن زایمان
سلام مامانی خوبی عزیزم؟؟؟ این روزا تکونات خیلی کم شده و من فکر میکردم چون ماه آخره و حسابی تپل شدی، جات تنگ شده و نمیتونی زیاد وول بخوری ولی بعد فهمیدم اوضات زیاد خوب نبوده مامانی همه حسابی منتظر اومدنتن خودمم از اوله بارداری همش فکر میکردم تا این موقع شهریور دیگه حتما اومدی تو بغلم ، ولی دریغ!!!! مثل اینکه هیچ خبری نبود!!! برای اومدنت پیاده روی رو شروع کردم اونم یه شب فقط تا خونه عمه جون فرشته، ولی فرداش یعنی شنبه که رفتم پیش ماما، بعد معاینه بهم گفته بود که 2 سانت رحمم باز شده و منم خوشحال از اینکه با یه شب پیاده روی که 2 سانت باز شد پس حتما میتونم با پیاده روی بیشتر و دوش آب گرم و خوردن شربت زعفرون و گل گاوزبون، اومدنتو نزدی...
نویسنده :
خانومی
17:49
هشت هفتگی؟!
سلام عزیزم کلی نوشتم پرید! اشکالی ندره دوباره مینویسم آخه خیلی وقته برا نداشتن اینترنت نیومدم بنوسم -داول اینکه خداروشکر 23 بهمن بالاخره دفاع کردم و هیچ مشکلیم نداشتم تو راه و تو جلسه و از 18 نمره 17/5 شدم - دوم اینکه ویار شدید و حالت تهوع که اصلا فکرشم نمیکردم اومده سراغم به بوی مرغ و کباب و روغن داغ و یخچال حساسیت پیدا کردم بویاییمم خیلی قوی شده و همش بوهای مختلف رو حس میکنم که بقیه حس نمیکنن!!!! - سوم اینکه آزمایشی مه خانوم دکتر نوشت رو انجام دادم و 2 اسفند رفتم پیش خانوم دکتر وگفت آزمایش خوبه و سونو کرد و گفت شما 7 هفتت بوده یعنی الان هشت هفته ای عزیزم - چهارم اینکه دیروز یه دور ختم قرآنمون تموم شد و یعنی امروز 31 امی...
نویسنده :
خانومی
20:42
اولین چک آپ خانوم دکتر
سلام عزیزکم امروز رفتم پیش خانم دکتر ل.م.د چقدر مهربون و خوش برخورد بود تازه خودشم سونو میکرد برام دوباره آزمایش کلی نوشت و گفت 2 اسفند ، 8نیم صبح برم برا سونو قلب نینی جونم امروزم سونو کرد و ساک حاملگی رو دید گفت غذای کم نمک بخورم و چجوری بخابم و چجوری راه برم و برا کمر درد و معدم هم قرص داد و گفت که حتما حتما فولیک اسید بخورم منم خریدم و از امشب شروع به خوردن کردم با مامانی با هم رفتیم دکتر و مامانیم با دیدنت تو سونو کلی ذوق کرد! عزیزم مباظب خودت باش بووووووووووووووووووووس
نویسنده :
خانومی
21:48
تست بتا
سلام کنجدم عزیز دلم امروز صبح بالاخره مامانی تنبلی رو کنار گذاشت و رفت آزمایش بتا داد و باباییم جوابشو گرفت خداروشکر بتا بالای 200 یعنی مثبت بود. البته عدد دقیقش مشخص نبود!!!! عزیزه دلم خیلی برامون خوش قدم بودی اصلا اینکه شک کردم باردارم به خاطر اتفاقای خوبی بود که برامون میافتاد اولش که به طور معجزه آسایی و در کمال ناباوری خودمون و بقیه و در حالی که هیییییچ پولی نداشتیم باباجونی( بابای مامان) برامون وام جور کرد و در حالیکه که فقققط یکروز فرصت داشتیم برای ثبتنام، ماشین ثبتنام کردیم و 1-3 ماه دیگه تحویل میدن ان شاءالله عزیزم نمیدونی بیشتر شبیه یه معجزه بود خداروشکر . آخه مامانی خیلی تنبله تو دکتر رفتن! همشم میگف تا ماشین ...
نویسنده :
خانومی
20:03
وبلاگ نو مبالک
بسم الله الرحمن الرحیم الهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیره اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه سلام عزیزه دلم کوچولوی ناز نازیه من امروز دقیقا 5 روزه فهمیدم تو دلمی و از همون روز اول ( یعنی یکشنبه) شروع کردم به خوندن روزی یک جزء قرآن+زیارت عاشورا+ دعای عهد+ یس والعصر و قدر و آیت الکرسی رو هم من هم بابایی برات میخونیم و بهت دم میزنیم بابایی بلات انار و سیب و به و کندر و قاووت خریده مامانی( مامانه مامان) برات شیر محلی و سبزی تازه و کیک و مویز آورده و امروز که خونشونم برات به و سیب و انار خریده مامانجونم( مامانه بابا) برات ماهی فرستاده باهوش بشی عزیز دلم روزی یکی 2 تا انار رو آیت الکرسی د...
نویسنده :
خانومی
11:20